loading...

آن یکی خر داشت پالانش نبود...!

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس خود راه بگویدت چون باید رفت.....

بازدید : 0
پنجشنبه 10 ارديبهشت 1404 زمان : 23:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آن یکی خر داشت  پالانش نبود...!

من و یکی از دوستان میم خیلی صمیمی‌هستیم

همیشه هم در مورد خیلی از چیزهاباهم بحث و گفتگو داریم

این دوست میم متاهل هست

و چند روز پیش تو حین گفتگو گفت که چندتا پیشنهاد داشته

که تاکید داشت بسیار خانم‌های لول بالایی از جامعه هستن و....

این دوست میم مرد موفق و ثروتمندی هست

توی گفتگو خیلی تاکیدش روی این مساله بود که اونها میدونن متاهل هستم

بازم پیشنهاد دادن و شگفتا از بابت اینکه این خانم‌ها خیلی خیلی عالی و دست بالا هستن(این اصطلاحاتی که به کار بردم عینا صحبتهای اون شخص هست)

دیدم مجاب نمیشه در هرصورت تاکیدش روی این مساله زیاد

گفتم ببین دوست عزیز

از من خانم به شما نصیحت!

هیچ زن لول بالا وبا کیفیتی در جهان وجود نداره که تعهد جز ارزشهاش نباشه!

هیچ زن خوب و پرفکتی نمیاد به یک مرد متاهل پیشنهاد بده

مگر اینکه استانداردهای شما از کیفیت ولول در ذهن شما چیز عجیب غریب و نادرستی باشه

پس یا به خودت شک کن که صد البته باید شک کنی که چطور رفتار کردی که اون خانمها راحت به شما پیشنهاد دادن

و دوم اینکه در سلامت اخلاقی و روحی و کلا شخصیتی اون خانمها!

و ایشون سکوت عمیقی کرد که همچنان چندروز مشخص چقدر ذهن بنده خدا درگیر

خیلی خیلی این چندروز سخت وشلوغ گذشت

دیشب بامیم رفتیم خرید

و امروز که کارم راحتتر بود

شروع کردم به بامیه فریز کردن

و فلفل دلمه و قارچ خرد کردن بلانچ کردن

و پیاز داغ درست کردن (خدایی این بخش به معنای نیمی‌از اشپزی واسه من)

از بوی پیاز داغ فراریم

خورشت بامیه درست کردم

برای من تابستون یعنی خورشت بامیه با خرفه و ریحان

سعی کردم این هفته رو اشپزی کنم که تا همین روز خیلی موفق شدم:)))

امشبم برای خودم و میم لازاینا گذاشتم که بنده خدا خیلی وقته ارزو به دله:)))

سری قبلی که لازانیا درست کردم ظرف عزیز وارونه شد کف اشپزخونه و اه از نهاد خودم و میم بلند شد

امیدوارم برای امشب به خیر بگذره:))))))

امروز رو سعی کردم کمی‌برای خودم زندگی کنم

توی این الودگی و گرد و غبار

بوی فلفل دلمه قارچ ادویه‌ها

خورشت بامیه

کتاب

فیلم

و کار

تفریح من بود شاید بتونم بکم لحظاتی امروز زندگی کردم!

بازدید : 1
چهارشنبه 9 ارديبهشت 1404 زمان : 15:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آن یکی خر داشت  پالانش نبود...!

وقتی ما از رنجها و دردهامون میگذریم فکر میکنم تا مدتها

ذهنمون درگیره

درگیر چی؟

آزادی که بعد از گذراز رنج به همون دست میده

ما در واقعا نمیدونیم بااین آزادی چیکار کنیم؟

ذهن بجای خوشحالی

شوک میشه

که با این آزادی تازه چیکار باید بکنه دقیقا؟

تا دیروز ذهنمون درگیر از نجات اون درد بوده

الان که اون درد کم شده نمیدونه دقیقا باید چیکار کنه؟

اگر اون درد نباشه چی؟ اینجاست که معنا جاش رو پیدا میکنه

اینجاست که باید دنبال یه معنا بگردیم

فکر کنم فقط هر روز کافی از خودمون بپرسیم چی امروز منو کمی‌زنده تر میکنه؟

بوی قهوه؟

قدم زدن؟

طبیعت؟

نمیدونم نشستم به این فکر کردم باید برای این موضوع چیکار کنم؟

✳️ هفته‌ی اول – زنده شدن، نه پیشرفت

  • فقط دنبال لحظه‌های کوچیک زنده بودن بگرد.
    یه دفتر بردار و هر شب بنویس:
    «امروز چی باعث شد یه لحظه حس کنم زنده‌ام؟»

  • لازم نیست بزرگ باشه؛ حتی بوی قهوه، صدای بارون، یه مکالمه ساده.


✳️ هفته‌ی دوم – معنا در عمل‌های ساده

  • سه کار ساده‌ای رو انتخاب کن که «فقط برای خودت» انجامشون بدی، نه برای پول، نه دیگران. مثل: نقاشی، نوشتن، آشپزی، یاد گرفتن چیزی که همیشه دوست داشتی ولی می‌گفتی وقت ندارم.

  • ذهنو با عمل، نه فکر، دوباره آموزش بده.


✳️ هفته‌ی سوم – رؤیاهای خاموش

  • از خودت بپرس:
    «وقتی بچه بودم، دلم می‌خواست چی بشم؟ چرا؟» یا
    «اگه هیچ کس قضاوت‌م نمی‌کرد، دلم می‌خواست چی کار کنم؟»

  • حتی اگه به نظرت مسخره یا دیر شده باشه، بنویسشون.


✳️ هفته‌ی چهارم – اولین جرقه‌های معنا

  • حالا که داری دوباره حس‌ات رو کشف می‌کنی، نگاه کن ببین:
    چی توی دنیا هست که باعث می‌شه بگی "کاش من سهمی‌از این داشتم"؟ کمک به کسی؟ خلق چیزی؟ به اشتراک گذاشتن دانسته‌هات؟ ساختن جایی بهتر برای یه گروه از آدما؟

من دادم‌‌‌ای آی برام مرتبش کرد

شما میتونی هرچیزی رو توی این لیست بنویسی

بازدید : 4
چهارشنبه 2 ارديبهشت 1404 زمان : 15:31
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آن یکی خر داشت  پالانش نبود...!

دیشب میم 4امین کیک تولد امسال رو خرید

و این شد چهارتا تولد

هنوز خودم برای خودم تولد نگرفتم

کادوی تولدم رو که گفتم خودم برای خودم گرفتم

اما میخواستم یک جشن بگیرم برای دوستام که دعوتشون کنم کافه

ولی اونقدر این چندروز درگیر پی ام اس بدی بودم

و موجای دنیای زیرین برگشته بود به دنیای بیرون

و همه رو زخمی‌و له کرد

که نگم

بیشتر از هرکسی میم رو زخمی‌کردم البته

عروسی هم نرفتم

با وجودی که رفتم لباس هم خریدم

این روزها احساس خشم زیادی رو با خودم حمل میکنم

خشمی‌که دوسالی بود ازش خبری نبود

ریشه‌‌‌ای براش پیدا نمیکنم و پیش خودم فکر میکنم باید جلسات تراپی برم بخاطرش

تازگی فیلدی بهم دادن در کمپانیمون که با روانشناس کمپانیمون همکاری و همفکری مستقیم دارم

خانم دلنشینی هست

و ساکن ترکیه است

بهم میگه تو این رشته تو خیلی اطلاعات داری و احساس میکنم یک روانشناسی دقیقا

تااینجا همکاری خوبی داشتیم

مدیر مستقیمم از سفر کاری با مدیران کمپانی برگشت مالزی

و اعلام حضور کرد و ازم یه گزارش کامل کار از عملکرد خودم بچهایی که مدیریتشون با منه

و حتی همکارام و مدیرام کرده!

و ویسش رو دیشب داشتم با میم گوش میکردم گفت عملا داره بهت میگه اگر گزارش همکارات رو ندی

یه جورایی تو مقصری بابت کم کاری اونا!

من همیشه بابت این جور گزارشات عذاب وجدان میگیرم حس بدی پیدا میکنم کم کاری بقیه یا اشتباهاتشون رو بخوام بیان کنم

اومدم یه گزارش کامل از کار خودم تک تک به دادم بهش

یک روز هم کم کاری کرده بودم اونم گفتم بهش با جزییات سر چه موردی کم کاری کردم!

چرایی براش وجود نداشت روز تعطیلم بود فراموش کردم از روز قبل اوکی کنم اون کارو به همین سادگی

گفتم فراموش کردم و فرداش انجامش دادم!

پیش خودم فکر کردم اگر خودم گزارش کم کاری خودمو بدم خیلی بهتر هرچند فکر نکنم همکارا این موضوع رو بیان کنن!

بعدم یه خلاصه‌‌‌ای از همکارای دیگه ام دادم نه خیلی کامل

امیدوارم بابتش بعدا غر نزنه به من!

فکر میکنم سبک زندگیم نیاز به تغییر داره که پی ام اس‌های من ایقد اذیت کننده شده

از نظر جسمی‌مساله‌‌‌ای ندارم

باید بیشتر برم بیرون

باید توی طول ماه بیشتر قرار بیرون بذارم

تنهایی یا با دوستان مهم نیست منظورم برون ریزی افکار و احساساتمه

مریم دیروز تماس گرفت

و چیزی که حس ششم میگفت رو تایید کرد

گفت اون موردی که گفتم قبل عقدم که برای یکی از دوستانم فلان اتفاق افتاده چیکار کنه

خودم بودم!

میدونستم و بابت اینکه چقدر من بی رحمانه راهکار دادم ناراحت شدم اومدم اینجا هم نوشتم

به میم هم گفتم اون تایم حس میکنم مساله خود مریم بوده و من بی رحمانه بدون همدردی راهکار دادم

از مریم عذرخواهی کردم که اون شب بدون همدردی با بی رحمی‌هرچند لازم بود بهش راهکار دادم!

چقدر دنیای روابط و ادمها پیچیده است!

بازدید : 2
جمعه 28 فروردين 1404 زمان : 19:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آن یکی خر داشت  پالانش نبود...!

این سری گردوغبار نبود واقعا خاک خالی بود

ایقدی شرایط وحشتناک بود که همی‌بگم نزدیک دو میلی متر خاک سرخ نشسته بود همه جا

خاک بر سرما می‌ریزین‌‌ان‌شالله عاملش خاک برسرشه به زودی::))))))) الهی آمین

اینکه خنده است ولی یه روز واقعا می‌خندیم!

تازه خاک کمی‌کمتر شده

و تونستیم به زندگی معمول برسیم

منکه کل دیروز و پریشب سردرد و سرگیجه حال بدی داشتم بابت گردو خاک

ایقد اسموتی درست کردم خوردم تا یکم بهتر شدم

میم میگه قیافه ات دیدنی بود دیروز

قشنگ معلوم بود مریض شدی از اب و هوا

همچنان اصرار داره باهاش برم عروسی

الان یکم شل شدم که خوب یاد پارسال عروسی محمد افتادم دقیقا سالگرد عروسیشه

و دوست دارم برم عروسی دوباره

اما هیچ لباسی ندارم :))))))

باید برم خرید اگر قرار برم عروسی که همچنان به میم میگم نه

اما از جنبه‌های مغزم میگه پاشو برو عروسی

یکمم سخته چون نمیتونیم منو و میم تو مراسم بچسبیم به هم

دیشب میگفت اگر میخوای بیای من باید فکر یه همراه باشم کنارت باشه

داشتم به شوخی خانم یکی ازدوستاش میگفتم اون همراهم باشه

چون اینجایی نیست

بعد گفت نه اون؟ من دنبال کسی باید باشم در شان تو باشه سرش به تنش بی ارزه کنارت تو بشینه تو مجلس:))

لباسهایی میم هم خونه من گذاشته

چون من میخواستم کروات اینا رو براش اماده کنم کلا انتخاب کنم بینشون چطور بره مجلس

امروز عین مامانا تا چشم باز کردم

رفتم هوا رو چک کردم دیدم بهتر شده

راه پله رو شستم و سابیدم بسکه خاک نشسته بود

اونم خاک سرخ

مجبورم شدم دیوارها رو هم بشورم رو اونا هم خاک نشسته بود

--------

خوب میم رفت حنابندون و مراسمشون خوشم اومد

بسکه میم دقیقه به دقیقه برام فیلم میفرستاد

----

تصمیمم برای رفتن به عروسی عوض شد چون پی ام اسم

و کلا تحمل اینو ندارم ساعت 10 تا 5 صبح تو عروسی باشم که هیچ کس رو نمیشناسم خسته میشم

میم هم اگر منو رسوند خونه دیگه برنمیگرده عروسی میشناسمش

و میدونم عین دیشب دوست داره بعد سالها که عروسی رفته

و عروسی رفیقشه تا اخرین لحظات اونجا باشه

پس نمیرم کلا

دیروز تا پای خرید لباس هم رفتم و میم هم اومد اونجا

ولی طبق سلیقه من چیزی پیدا نشد جز یک کراپ کت کرم که خیلی شیک بود

احتمالا برای تولدم میخرمش اگر چیز بهتری گیرم نیومد

امروزم میم با همکاراش رفتن یه پیکنیک خارج شهر که جای بکر وزیبایی و انتن نداره اونجا

منم اینطوری استراحت میکنم و به کارهام میرسم سرحوصله

-----------

در مورد مریم زودتر از اونچه فکرشو میکردم

به اختلاف رسیدن

یعنی سر همون قضایای مالی که میدونستم برای دوستم بسیار اهمیت داره

به اختلاف رسیدن

خوب حقیقتا در ایران عرف اینه اقا بعد از عقد برخی از هزینه‌های خانم رو پرداخت میکنه!

یا یک کارت در اختیارش قرار میده و هزینه‌ها رو تامین میکنه

یا شماره کارت میگیره و از اون طریق....

مردی که دوماه از نامزدی و عقد گذشته

و هنوز نه کارت داده نه شماره کارت گرفته

نه هزینه‌‌‌ای رو تامین کرده

در خوش بینانه ترین حالت ادم نابلدیه

در بدبینانه ترین حالت میشه گفت خساست داره!یا بی مسئولیته!

که بی مسئولیتی به نظرم رد میشه چون مردی در استانه 50 سالگی

که بیزنس من موفقی

نمیتونه تقریبا ادم بی مسئولیتی باشه!

عین نوسروداموس شدم توی این سن هر رابطه‌‌‌ای رو ببینم میتونم به احتمال اختلاف و جدایی رسیدنش رو راحت حدس بزنم!

امروز مریم ناله کنان زنگ زد واین رو مطرح کرد که سر این مساله بحثمون شده

نکته بعدی اینکه دوتااز همکاراش باهم عقد کردن واونا یه فخرفروشی‌هایی کرده بودن که مریم حس حقارت کرده بود

که مثلا چرا فلانی برای من همچین هزینه‌هایی نکرده! یا فلان کارو نکرده!

خوب مریم ادم کم توقعی نیست اصلا

ولی توی این چند ماه کم توقعی کرده مراسم انچنانی نخواسته و... هزینه انچنانی خرید که تقریبا صفر جز حلقه!

بعد الان که درخواست‌هاش مطرح کرده اقا گفته شما که مادی نبودی؟ شما که اینطوری نبودی؟

چیزی که من دارم روز اول بهش میگم خودت باش از حق و خواسته‌هات نگذر یعنی رودربایسی نکن

چون بعدها که خواسته‌هات مطرح کنی اون ادم میگه تو که اینطوری نبودی عوض شدی!

خلاصه که مشکلات شروع شده خیلی زودتر از اونچه فکر میکردم دوپامین جای خودش رو به واقعیت داد

هممون این روزها رو تجربه کردیم در رابطه‌هامون!

روزهایی هیجانی و دوپامینی محض و روزهایی که منطق و عقل وتجربه جاشو گرفته!

زندگی شبیه اونچه که در اینستاگرام میبینم یا ادما تعریف میکنن نیست

یه سری چیزی رو دلمون میخواد ولی شدنی نیست!

رابطه ارمانی و رویایی وجود نداره

هر رابطه نقصها وقوت‌های خودشو داره

و ما اینو باید بپذیریم و اینکه رابطه یه چیز دو طرفه است

و نکته اخر اینکه ازدواج کردن تصمیم بسیار سخت و مهمیه!

دوست من میگه الان انگار داره باورم میشه من باید بپذیرم مسئولیت زندگی رو

و خیلی وزودتر از اونچه فکر میکردم افسردگی مریم برگشت

قرار نیست ازدواج و رابطه حال مارو خیلی عوض کنه

مثل مهاجرت میمونه

اگر افسرده باشیم افسرده تر میشیم

اگر خوشحال باشیم خوشحال تر همین!

برعکسشم هست اگر یارت بد باشه!

----

دوتا همکار جدیدم هیچ انعطافی به خرج نمیدن و امروز یکی از مدیران میانی غیبتشون کرد

که تو خیلی دوست داری همکاری شکل بگیره مشهوده همه چی ولی گویا اون دونفر نمیدونن

وارد چه سیستمی‌شدن و کجا دارن کار میکنن و دلشون نمیخواد

من گفتم نه نکه دلشون نخواد اینها درگیر مساله غرور و قدرت شدن! نمیتونن بپذیرن دوتا خانم مدیرشون باشه

و من میبینم دارن سرپیچی میکنن لجبازی میکنن یا اصلا کم محلی میکنن!

مساله اونا همینه چون توانایی خوبی دارن

اگر این دوتا میموندن برای من بهتر بود مرخصی رفتن من راحتتر میشد:(

بازدید : 2
سه شنبه 25 فروردين 1404 زمان : 19:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آن یکی خر داشت  پالانش نبود...!

هوا بهاری گاهی

گاهی هم تابستونی

الان هوا گیجه هم ابری هم صدا رعد وبرق و طوفان میاد

هم گاهی بارون میزنه

هم خاک داره

کلا نگم بهتون:))))

من همونیم که امروز 50 درصد کل شستنی‌ها رو شسته

این لباسشویی به غلط کردن افتاد

لباسهایی که با دست شسته شده بود این مدت به دلم نبود

از دیشب مشغول شستنم

کارهای شرکت هم روی رواله

اشپزی میکنم این روزها

البته نه هر روز یه روزهایی وقت نمیشه

که از یه بانوی اشپز غذا میگیرم که خیلی دستپختش خوبه

هرغذایی برا من میذاره دیگه بادمجون سرخ کرده هم همراهش میذاره:)))چون گفته بودم دوست دارم:)

همکارای جدید در مورد استفاده از هوش مصنوعی مقاومت نشون میدن!

و دارم به این فکر میکنم که چقدر سخت و غیرمنعطف بودن بده

الان به حرفهای مدیرم رسیدم

تایم کارت رو یک هزارم میکنه چرا استفاده نمیکنی همکار محترم؟

بجایی که ایرادتی که من از کارت میگیرم رو توی نصف روز رفع کنی

توی 5 مین رفع میکنه برات!

کافی ایرادتی که میگیرم رو به صورت پرامپت براش بنویسی از این راحتتر؟

حتی دیروز رفتم پی وی بهش توضیح داده

پاسخ میده که هنوز استفاده نکردم از چت جی پی تی!

برادر مقاومت تا چه حد؟ مگه من رژیم اشغالگرم؟

فکر اینم زود کارا رو روال بیفته

هم اینکه تایمم کمتر حدر بره با ایرادتی که کارت داره

جالبه الگوریتم اراداتش هرروز شبیه همه دقیقا باز فردا من همون ایرادات ازش میگیرم

واو به واش رو تکرار میکنه!

----

این هفته عروسی صمیمی‌ترین دوست میم هست

منکه نمیرم عروسی چون غریب میفتم تو سالن

عروسی اشناها هم به زور میرم

بالاخره اقا کت شلوارش رو خرید البته پس از جگرخون کردن بنده

---

باید باشگاه رو شروع کنم دیگه همه کارها تموم شد خداروشکر و فکرم آزاد

یه چند کار از شرکت هست که باید فردا نهاییش بشن

بعد اون کمی‌خیالم راحتتره

برچسب ها
بازدید : 3
دوشنبه 24 فروردين 1404 زمان : 1:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آن یکی خر داشت  پالانش نبود...!

بالاخره اون بخش‌های تعمیراتی وتعویضی

انجام شد

نگم وسط کار دوساعت برق رفت

لوله کش یه اقای مسن و خیلی پرحرفی بود

و من هرچی خودمو زدم به اون راه

کلا مغز من له شد تا رفت

ولی تمام شیرالات حمام

دوش

و دستگیره‌های در عوض شد

مغزمو جوید اما دستمزد پایینی گرفت

البته کیف همه‌ی اینها بعد من صاحبخونه ام میکنه

همه چی شیک نو زیبا

نوش جونم تا هستم هم خودم ازش استفاده میکنم

خداروشکر نمایندگی هم اومدن لباسشویی رو نصب کردن و

تا الان هم دوسری لباس شستم:))))

بعد اتمام کار نصاب که رفت

نشسته بودم رو به لباسشویی

قیافه من روی لباسشویی افتاده بود

قیافه خسته ام

آدمی‌که مسیر کوه رو تنهایی طی کرده

خسته شده بریده افتاده

اما ادامه داده

من هنوزم با هر خرید جدید با هر تعویض وسیله خونه

ذوق میکنم

و به تک تک لحظاتی که تلاش کردن برای خرید اون وسیله جدید

فکر میکنم

همیشه با وسایل کهنم خداحافظی میکنم ازشون تشکر میکنم

و با ورود هر وسیله جدید به خونه اینو برای همه آرزو میکنم

ذوق خرید جدید

ذوق خرید چیزایی که خیلی دوست داری و بابتش کلی تلاش کردی

میدونم یه روزهایی خیلی سخته

با دلار 100 تومنی

با تورم بالای 50 درصد

با پارتی بازی‌ها و حق خوری‌ها

با همه این قوانین ناکارامد

اما ما گلهای جهنمی‌هستیم توی همین شرایط ادامه می‌دیم و کار میکنم

سبز میشیم گل میدیم:))

فردا باز کلی لباس دارم باید به چند نوبت تقسیم کنم و لباسها رو بشورم

خیلی وقته برای ترمیم ناخن نرفتم

بالاخره وقت شد برای شنبه آینده تایم بگیرم

یکم به خودم برسم

میم اصرار داره برام طبقه بالای خونه خواهرش بشینم

ولی من به دلایلی این کارو نمی‌پذیرم

خونه خیلی شیک و طبق سلیقه منه

اما به نظرم الان تایمش نیست

و هم اینکه نمیخواهم خونه وزندگیم ربطی به میم و خانوادش پیدا کنن

در هرصورت استقلالم و ازادی عملم رو به خطر می‌اندازه.

برچسب ها
بازدید : 3
دوشنبه 24 فروردين 1404 زمان : 13:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آن یکی خر داشت  پالانش نبود...!

یه سری از رفتارها همیشه روی نرومنه

مثل بدقولی و‌‌ان‌تایم نبودن و...

مثل رعایت نکردن حقوق دیگران و...

من یکم روی این مسائل حتی وسواس گونه عمل میکنم

که ااا نکنه یکی بااین حرکت من اذیت بشه؟

به حقوقش تجاوز بشه؟

خیلی وقتها شب بیدارم

کلا انسان شب بیداریم

حالا تو بگو من جوری بیدار بمونم که حتی صدای پام صاحبخونه رو اذیت کنه!

یا مثلا یه لیوان اب هم نمینوشم بعد از ساعت 12

که نکنه خدای نکرده بیدارشون کنم یا اذیتی بشه براش

بعد در عوض بعد این همه سال که میدونه من روی صدای صبح حساسم

یک عالمه ظرف رویی گذاشته زیر پنجره من یه جوری اینارو صبح بهم میکوبه

که من همیشه فکر میکنم زلزله اومده با بدترین حالت ممکن بیدار میشم

انسان خواب به هیچ چیزی شرطی نمیشه

به هیچی عادت نمیکنه پذیریش دنیای بیداری رو نداره اصلا تحمل دنیای بیداری رو نداره

من نمیتونم با یه گارد احتمالی بخوابم !

ذهنم عادت نمیکنه

امروز دیگه اعتراض کردم واقعا که بعد سالها عادتهای همدیگه رو میدونیم

نباید همدیگه رو اذیت کنیم

من شبها رعایت میکنم چون شما زود میخوابی

شما هم صبح رعایت کن چون من تا پاسی از شب بیدارم و کار میکنم

یه پیام فرستاد که من غرق فکر خودمم و معمولا فکر دیگران نیستم!

پاسخش؟ در حلق کل صاحبخونه‌های جهان واقعا

بعد میگه من فکرم اونقدر مشغول که نمیتونم به حقوق دیگران فکر کنم این نهایت خودخواهی

گفتم ولی من دارم پول جایی رو میدم که میخوام توش آرامش باشه نهایت اذیت و ازار نباشه!

همین

پذیرفت

امروز قرار لوله کش بیاد که هنوز نیومده ساعت 8 تا همین الان تاخیر داشته!

از نمایندگی دوباره تماس گرفتن وجویا شدن

نصاب همچنان نیومده!

دیشب ساعت 10 با من تماس گرفته خانم برو فلان چیز و... بخر

بعد نصبشم کن! عکسم برام بفرست توی واتسپ

بعد من تایید که کردم میام دکمه ماشین رو میزنم

یه وقت اذیت نشی برادر؟

میخواستم تماس بگیرم نمایندگی رو درجریان بذارم

خداروشکر این نمایندگی خودشون بسیار پیگیرن

خانم مدیر مجموعه مجددا صبح تماس گرفت نصاب اومده؟

شرح ماجرا رو دادم

گفت حتما برخورد میشه گفتم اگر ایشون میخواد بیاد یه دکمه رو بزنه

پس خدمات پس از فروش نصب رایگانتون چیه؟

من الان دومیلیون هزینه وسیله کردم هزینه نصب و لوله کشی هم بماند

گفت منطقی صحبتتون پیگیری میکنم حتما که میدونم پیگیری میکنه

این نهایت واقعا بی مسولیتی چون قرار نیس به نصاب پول بدی و رایگان

طرف میگه عکس بفرست از جای لباسشویی که نکنه خدای نکرده مجبور شه

یه پیچ رو اضافه ببنده!

اون خانم مسئول خدمات هم حق رو به من داد من کلا گوشم پره از این صحبتها

وقتی عمل کردن میشه گفت راست میگن حق با مشتری نه فقط توی صحبتها!

یه لباسشویی نزدیک 50 تومن پات میفته بعد هزینه‌های حمل و... لوله کشی و... هم 4 تومن

چقدر این روزها خشم دارم

متنفرم بابت این مسائل که هیچی سرجای خودش نیست

احساس میکنم صبوریم یه جایی توی سال قبل مونده و گم شده دیگه !!!

بازدید : 2
شنبه 22 فروردين 1404 زمان : 0:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آن یکی خر داشت  پالانش نبود...!

سرویس کولر اونم اسپلیت

یکی از کارهای بزرگ و سختی بود

که من الان یکماه درگیرشم

و بالاخره شد

حدود نصف روز طول کشید

الان خونه در آرامش

اما من دیشب از فکر امروز

اصلا خوابم نبرد

تعمیرکار بسیار ادم باهوشی و ادم شناسی بود

در بین مکالمات کممان جالب بود متوجه روحیات من شده بود

گفت من به ادمهایی که با گلها و هنر و حیوانات مهربانند احترام ویژه‌‌‌ای قائلم

برای دکور خانه ات و گلها و صدای گربه‌‌‌ای که دم در خونه ات بود فهمیدم شما از اون ادمها هستی

برای همین تخیفیف سیصد هزارتومنی داد:)))

کاش اقای تعمیرکار اونقدری که تو منو شناختی در یک نگاه ادمهای مهم و نزدیکانم میشناختن!

معمولا از این قشر تخفیف نمیگیرم

ولی خوب حالا که خودش تخفیف داد پذیرفتم!

روی پول حساس نیستم خیلی

اما روی حرف ادمها خیلی حساسم!

مثلا پریروز زنگ زده بودم که لباسشویی را تا طبقه بالا حمل کنند

توی این شهر حمل طبقه اول 200

حمل طبقه بالا 500 تا خدا تومن هست!

میم هماهنگ کرده بود لباسشویی رو بیارن

و 500 دستمزدشون باشه

بعد اقای راننده موقع خداحافظی میخواست صد تومن از دریافت کنه!

نپذیرفتم گفت 100 تومن که پولی نیست

گفتم برای شما پولی نیست برای من این 100 تومن اندازه اعتبارشما و قراردادی هست که

برای اوردن این کالا توافق کردید همین

و سکوت کرد و خداحافظی کرد و رفت

این روزها گوشم تیز شده و دیگه اجازه نمیدم روی حتی مبالغ کم کسی کم فروشی یا حق خوری کنه

قبلا ادم بی خیالی بودم میگفتم 100 تومن پولی نیست که 500 تومنم پولی نیست 1 تومنم پولی نیست

بعدها متوجه شدم من ادم ظالم پرو خوبی هستم

اجازه میدم راحت ادمها ظلم کنن دزدی کنن و سکوت میکنم چون حوصله بحث و شر رو ندارم

خان بعدی نصب لباسشویی و جابه جاییش به جای جدید هست

لوله کشی هم باید اصلاح بشه

دوش حموم و شیرهای حمام

پیدا کردن یه لوله کش کار اسونی نیست که فرز باشه همه‌ی اینها رو یه روزه انجام بده

دیشب با مریم حرف میزدیم

گفت تمیدونم شوهرم خونه از خودشه یا اجاره است تهران!

کله ام سوت کشید

مریم مسائل مالی بسیار براش مهمه

اصن اولویتشه! یکی از ارزشهاشه

دوم اینکه ظاهر براش مهمه یعنی یه جورایی ظاهر زندگی و .... براش اهمیت بالایی داره

من شوکه شدم که تو عقد کردی ولی اطلاع نداری اقای داماد خونه اش اجاره است یا ازخودشه؟

فهمیدم که مریم هیچ فرصتی برای شناخت طرف مقابلش به خودش نداده سنتی اشنا شدن دو هفته‌‌‌ای هم عقد

واقعا ازدواج کردن خیلی ریسک داره نمیدونم چرا بعضی‌ها ایقدر راحت تن به ازدواج میدن

این هفته هم عروسی دوست میم هست که مراسمش سه شب طول میکشه

و عقد یکی دیگه از دوستاش

که من همراهیش نمیکنم من حوصله عروسی اشنا رو ندارم چه برسه غریبه

اونم باید من و میم در شهرستان بسیار مراقبت رفتارمون باشیم

امروز قابلیت 4 ساعت گریه کردن مداوم رو داشتم

بعد از رفتن تعمیرکار

و سروسامون دادن خونه

دست به کار شدم تازه ساعت 1ونیم صبحانه خوردم

بعد لازانیا درست کردم

و موقعی که ظرف از فر درآوردم روی فرش اشپزخونه وارونه شد:((((((((

اینجای ماجرا بدشد که میم عاشق لازانیای منه

گفتم میام غذارو میارم باهم بخوریم

اونم رفت چک کرد کوچه خلوت باشه اطلاع بده برم

که همون لحظه ظرف افتاد و خالی شد رو فرش:((((((

گند زدن به فرش برام مهم نبود چون قرار همشون برن قالی شویی یا تعویض بشن

ناراحتیم بابت زحمتی بود که کشیده بودم و چقدر بوی غذام خوب بود

هرچی میم اصرار کرد اونی که توظرف مونده رو بخور و خودتو اذیت نکن

ولی من اونقدر ناراحت شدم که ترجیحم خورده یه غذای خوب وخوش رنگ و لعاب بود

نه ته مونده ظرف :(((((((

چندساعت بعد داداش کوچیکه تماس گرفت اجی شام چی میخوری؟

من اومدم ماموریت شام رو مهمون منی

منم سوخاری رو انتخاب کردم دیگه غذا رو خرید اورد باهم نوش جان کردیم

واقعا حالم گرفته بود نه بخاطر غذا

بخاطر فشار کاری و کم خوابی

فردا هم بااینکه تعطیلم اما در شغل نیمه وقتم کلی پروژه باید تحویل بدم :(( دوتاش رو نصف نیمه انجام دادم سه دیگه اش مونده

بازدید : 2
جمعه 21 فروردين 1404 زمان : 18:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آن یکی خر داشت  پالانش نبود...!

یک هفته‌‌‌ای هست میم دتاکس دیجیتال کرده

منکه میبینم سرحالتر شده

و هم اینکه اهمال کاریش کمتر شده

کاش منم میتونستم همچین کاری کنم

چون من ریموت مشغول به کارم امکانش نیست::(

تنها کاری که هرچند وقت انجام میدم دی اکتیو کردن اینستاگرام شخصیم

و حذف اپ‌های خط موبایل شخصیم هست

در باقی موارد امکان اینکه دیتاکس نت بگیرم وجود نداره

امسال کلا اوضاع کاری با دوتا نیروی جدید که به تیم من اضافه شدن

چالش برانگیز بوده ولی خوبیش اینه ما به این دید به این دونیرو که خودشون قبلا کارفرما بودن نگاه میکنیم

که عادت به کار تیمی‌ندارن!که عادت به کارمندی ندارن!

من یه جایی سخت میگیرم مدیر میاد میگه

یادت نره به این دید نگاهشون کنی

تا مچ بشن باهامون

چقدر خوبه که نسبت به هم رحم داشته باشیم

وقت نمیکنم برم ترمیم ناخن

هی دارم ناخنهام کوتاه و کوتاه میکنم

میم جدیدا میره نوشیدنی‌های خارجی خاص میگیره واسم

البته بدون الکل!

با مزه‌های خیلی خاص و بانمکیه

یه سری هدف گذاری با ساقی کردیم که داریم خیلی خوب پیش میریم

گاهی بخاطر انالیزش روزی یکساعت میشینیم بحث میکنیم و حرف میزنیم

چیزی که من تو زندگی تو این 40 سال سن یادگرفتم

یا باید از ادمهای منفی و چالشی و انرژی گیر دوربرتون دوری کنید

یا باید تبدیلشون کنید به ادمهای مثبت و هدفمند

یا باید عوضشون کنید با ادمهایی مثبت و هدفمند:)

برچسب ها
بازدید : 2
چهارشنبه 19 فروردين 1404 زمان : 14:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آن یکی خر داشت  پالانش نبود...!

خوب بالاخره دیروز خیلی تصادفی

کادوی تولد خودم به چشمم خورد

و خریدمش

مبلغ خیلی بالایی شد

چون شرایط اقتصادی خوب نیست

من به این نتیجه رسیدم هرچی کمتر زندگیم رو توی چشم همدیگه کنیم

آرامش بیشتری داریم

پریشب که بچها اومده بودن پیشم

بحث سراین بود که نادی و زی زی کلا ادمهایی هستن که خوش گذرونن

و خیلی ادمهایی اینده نگری نیستن

منظورم از خوش گذرونی

به قول خودشون زندگی در لحظه است

هرچی هرلجظه دلشون بخواد میخرن ....

گفتم من یه سالهایی از زندگیم رو اینطوری زندگی کردم

بعد کم کم یاد گرفتم که بین نیاز و دلخواهم تفاوت قائل بشم

به هرحال اینجا ایرانه

و تو باید همیشه تصمیماتی که میگیری مقداری اینده نگری و پیش بینی اقتصادی هم داشته باشه

خلاصه اینکه کادوی دیشبم رو خریدم البته ساقی هم همراهم بود

و توی نظر دهی نقش داشت و هم اینکه اون هولم داد که همچین چیزی بخرم

که خیلی دوسش داشتم و به نظرم کار درستی کردم

نگم چی خریدم بهتره :)))))))

حالا متوجه شدم میم چرا کادوی نقدی داد

چون من توی مکالمات این دوسه روزم از مدیریت هزینه‌هام

و اینکه این ماه کلی هزینه داره خونه صحبت کرده بودم

مثل هزینه تعمیر قهوه ساز و سرویس کولرو نصب لباسشویی

و تسویه هزینه کابینت

دیشب بعد از برگشتن از بازار

با میم رفتیم بیرون که کادوم رو ببینه

منم تصمیم دارم همون مبلغ کادو رو براش تتر بخرم :)

تواین شرایط تنها راه اینه خودمون مرتب بدهکار کنیم

تا بتونیم زندگی کنیم!

نظرم اینه اگر نمیتونی هزینه‌هات رو مدیریت کنی

یا وام بگیری خودتو بندازی تو قسط دادن

یا اینکه طلای قسطی بیارین

البته طلایی که قسطی میارین باید اجرت پایینی داشته باشه

و اینکه بابت تسویه به قیمت طلای روز باهاتون حساب کنه

یعنی شما گرم بدهکار بشید نه مبلغ!

و هروقت طلا میاد پایین شما قسطتون رو پرداخت کنید

معمولا هردوماه طلا یه پایینی میزنه

که شما میتونی این مدلی خودتو مجبور به سرمایه گذاریکنی.

روشهای دیگه هم میتونه خرید تتر تو قیمتهای تعادلی باشه

من خرید دلار کاغذی رو توصیه نمیکنم و خرید ماشین این دوتا توی کل دنیا سرمایه گذاریمحسوب نمیشه

و کلا شما به نسبت تورم باید سرمایه گذاریت رو در نظر بگیری! قیمت اسکاچ هم تو ایران با تورم میره بالا

و به صرفه است نگه داری چه برسه دلار

و هم اینکه افتادن تو بازی دلار مثل تیشه زدن به ریشه خودمونه! ارزش پولمون رو خودمون بیش از اون که بی ارزش بی ارزشتر میکنم همین

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 7
  • بازدید کننده امروز : 8
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 35
  • بازدید ماه : 11
  • بازدید سال : 808
  • بازدید کلی : 876
  • کدهای اختصاصی